-
بهاران خجسته باد
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 20:21
ب ه ا ر ا ن خُ ج س ت ه ب ا د
-
چهارشنبه سوری
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 12:45
چهارشنبه سوری "...عاقبت آتش ِهنگامه به میدان افکند آن همه خرمن خون شعله که خاکسترشد..." این جشن بزرگ باستانی ومردمی رابه مردم صلح وشادی دوست وطنم تبریگ میگویم ز ر د ی م ن ا ز ت و س ر خ ی ت و ا ز م ن
-
بخشایش
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 22:52
بخشایش یادت هست پرُسیدی:" بامتخلفین چه بایدکرد؟ " گفتم:" چون انتقام مشکلی راحل نمیکند،خاطی رابایدبخشید. " گفتی:" آنکه می بخشدرنج نمی کشد؟ " گفتم:" گاهی بخشنده می بخشدنه ازین بابت که بخشوده شده لایق بخشایش است بلکم!ازین بابت که بخشنده مستحق آرامش است ولی به هرحال حکم اینست که میبخشم...
-
خودکشی!
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 22:41
خودکشی آنروزهاهم مثل این روزهاخودکشی زیرپوست جامعه مورمورمیکرد،روزی نبودکه نشنوی کسی خودراآتش نزده حلق آویزنکرده وسم نخورده باشد. خوب،یادت هست؟آن روزروی یکی ازمرتفع ترین یالهای پریشان زاگروس میرفتیم ومیرفتیم،روبه بالا،کوه ماوماکوه شده بودیم.ازخودکشی میگفتیم وحکم همیشگی من که: " وقتی زندگی تابع آنچنان قوانین پستی...
-
سرچشمه ی نادانی
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1387 22:53
سرچشمهی نادانی یادت هست آن روز"یارو"رادلسوزانه"نادان خواندی وگفتی بیچاره نمیفهمد،نادان است! گفتم:" دلسوزی برای نادان نوع خاصی ازابلهی است " گفتی:" یعنی نادان رااگرکمک کنی دانا نمیشود؟ " گفتم:" نادانی نبوددانائی نیست.که پرتوئی ازروشنائی دانائی به او بتابانی مشکل حل شود.نادانی...
-
رباعی
جمعه 2 اسفندماه سال 1387 01:00
رباعی به دنبال یافتن نام شاعرِرُباعی زیر: جزراه قلندروخرابات مپوی جزباده وجرسماع وجریارمجوی پرکنقدح شراب ودرپیش سبوی می نوش کن ای نگاروبیهوده مگوی رفتیم خانهی پدربزرگ سراغ ِکتاب"ترانه های خیام"تالیف صادق هدایت،یادت هست ازمقدمهی آن که یکی ازمدرن ترین شیوه های تحقیق ونقد وپژوهش ادبیست چقدرلذت بردیم؟باری...
-
شاهکارها
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 00:00
شاهکارها یادت هست گفتی:" به زبان ساده،شاهکارچیست؟ " گفتم: " به هرحال شاهکارمحصول ذوق وکاریک هنرمنداست که به علت ویژگیهای منحصربفردش مقبولیت عام پیدامیکندوتاثیرش ماندگارباقی میماند." گفتی:" کدام آثاراین خصوصیات رادارند ؟" گفتم:" ونوس اثرمیلو_مجسمهی موسی...
-
معنای شان وبرکت موجودبی آبروئی که "آدم"نامیده میشود
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 00:11
معنای شان وبرکت موجودبی آبروئی که "آدم"نامیده میشود یادت هست دست "یارو"راگرفتی آوردی جلومن که بگوید: "آثارصادق هدایت آدمهارا وادار به خودکشی میکند!" یادت هست با چه دل زدگی نگاهی تحقی آمیز به او انداختم وگفتم: "تو ازباغ ودرخت چه دانی هالو! توکه بایاس باداس سخن میگوئی!" تو کجا...
-
بوف کور
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 22:09
بوف کور یادت هست گفتی:" این روزها چه کتابی میخوانی ؟" گفتم" بوف کور ِصادق هدایت " گفتی:" سه چهاردفعه رفته ام گل وگیجش ولی حریفش نشده ام " گفتم:" مگرمن ودیگران هم جزتوایم؟ماهم حریفش نمیشویم " گفتی:" پس چراادامه میدهی؟ " گفتم:" این کتاب چون مبین ناخوادآگاه جمعی ماست...
-
فاجعه
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 13:12
فاجعه یادت هست گفتی: "فاجعه درچه صورتی تکوین میابد" "گفتم: "وقتی جائی " قدرت "بشود" حق " و" اطاعت کردن " " وظیفه " تلقی گرددآنجارابطهی " گرگ " و" گوسبند "برقرارمیشودوهیچ فاجعه ای دهشتناک تراز رویاروئی گرگ وگوسبند نیست" خوب حالا...
-
آدمی؟
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 21:53
آدمی؟ یادت هست ازپدرت دلخوربودی وباعصبانیت گفتی:"چطورمیشودآدمهاراشناخت؟" گفتم:" هرکوششی برای دست یابی به کنه وجودآدمی به مانع برخوردمیکندهیچ راه نهائی برای شناخت کامل آدمهادردست نیست.آدمهابسیارپیچیده اندوبه علت سرشت ژله ای خویش مرتباتغییرمیکنند.روزانه درسراسردنیا هزاران قاضی وحقوقدان دست بکارندتاقوانین...
-
گریزازشهربزرگ
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 21:29
گریزازشهربزرگ یادت هست وقتی به تو گفتم ازین شهرمیروم. گفتی:" چرامیروی توکه موقعیت خوبی داری؟ " گفتم: " این شهر ِبزرگ !است اینجا جائی نیست که من درپی آنم،جائیست که همه چیرراازکف خواهم داد.چراازمیان این لجن زارعبورکنم؟راستش به پاهایم رحمم می آید،همان به که به دروازه های این شهر تفی بیندازم وبروم.اینجادوزخ...
-
آنالیزکامنت یک تاشخص(۵).پایان کارمحمودک مرحول
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 19:38
آنالیزکامنت یک تاشخص (5)وپایان کار محمودک مرحول من نثررکیک وباردومغلوط مملوازدشنام راچون یک سربازانتحاری ِ مکتب پدرادبیات نوین ایران صادق هدایت میدانم واگرپایش بیفتدوابلهی رانیازمندشنودن آن بیابم به بیان آن شمشیرغیرت تیزهمی گردانمی ودمارازروزگارناکسان برکشم آنهم برکشیدنی چه شرافت برای دفاع از خوددردنیای رجاله هاباید...
-
آنالیزکامنت قرشمال(۴)
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 20:23
آنالیزکامنت قرشمال(4) حسین آقاخواسته که اراجیف آنمردک قرشمال رااینجابگذاریم ،جهت اطاعت امردوستانهی ایشان این کاررامیکنیم تاظرته دیزه هاوجفتک انداختن های حاصل ازمالیخولیاوسرفروبردن درخشتک "آنکه آنچیزرادیدولی کدوراندیدن" ِوی مبنی برایجادتغییردرنوشته اش سبب گرددباردیگربه ریشش بخندندخندیدنی وبعدازآن به انالیز...
-
آنالیزیک کامنت(۳)
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 17:19
آنالیزیک کامنت(3) پیشگفت: گفته شد:که مخاطبین این دورازنوشته های من آن موجودهیستریک "آنچیزرادیده وکدورانادیده واین " مشنگ به قول خودش "آرام ولی بی حوصله" نیست ازیراکه: چاک حمق وجهل نپذیردرفو تخم حکمت کم دهش ای پندگو بلکم که!عرض اندام چنین ره گم کردگانی بهانه ایست برای نقدجهل !اما خوشحالم که...
-
آنالیز یک کامنت(۲)
جمعه 22 آذرماه سال 1387 11:44
آنالیزیک کامنت(2) قسم حضرت عباس یادم خروس؟! آینه گرنقش تو بنمودراست خودشکن آئینه شکستن خطاست به هرحال آق منگول قرشمال "این ماموربوئیدن ِذهن ورستم صولت ِافندی پیزی وپهلوان پنبهی یالقوزآبادهمچون کاکارستم نول داش آکل هدایت وقرکش هاوپااندازان،خودراعالم جمیل ومحقق نبیل پنداشته ازپای بساط قلقلی برمیخیزد وباعزمی جازم...
-
آنالیزکامنت یک تا شخص
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 20:18
آنالیز کامت یک تا شخص! انصافااین مطلب که ممکن است چندهفته طول بکشدجایش دردامن نازوبلاگ فیروزه نیست به همین علت بعدازاتمامش همهی پستهای مربوط به آن را به جای دیگری منتقل میکنم پیشاپیش ازروح پاک فیروزه طلب بخشایش میکنم که نیک میدانست که بنابه آئین کهن سامورائیها مردی که خودرا برحق بداندبا سه نفس برای احقاق حق...
-
عکس
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 21:18
عکس یادت هست عکسی رابه من نشان دادی گفتم:"غیرواقعیست!" پرسیدی :"همهی عکسهاغیرواقعیند؟" گفتم:آری" گفتی: "چطور؟" گفتم:"واقعیت عکسها درآن است که لحظه ای پس ازگرفته شدن دیگرواقعی نیستند،واقعیت ازآنهاشتابان گذشته وآنهارادرغیرواقعی بودنشان تنهاگذاشته است" نظربه اینکه ایدئولوژی...
-
رونق طنز
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1387 20:40
رونق طنز یادت هست وقتی ازطنزعبیدزاکانی برایت میگفتم چقدرخندیدیم؟ آن روز پرسیدی:" چه وقت درجامعه ای طنزرواج پیدامیکند؟ " گفتم:" هنگامیکه فرهیختگان وفرزانگان،صاحبان فکرواندیشه وقلم درمحاصرهی ابلهان بی لگام وزنگیان مست صاحب تیغ قرارمیگیرند،یگانه راه مقابله ای که باقی میماند طنزاست " حالاازخودت پرسیده...
-
قله ی زندگی
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 21:57
قلهی زندگی یادت هست گفتی:"قلهی زندگی کجاست؟" گفتم:"جواب این سوال راازنیکوس کازانتزاکیس،ادیب ِبلندمرتبهی یونان یادگرفته ام آنرابرایت میگویم" واضافه کردم: اونوشته بود:"مردی سالهای سال درمسیرشطی شناکنان فرودمی آمد،ناگاه احساس کردکه به آبشاری رسیده است وهمین دم است که آب اورابه کام...
-
اولین ملاقات
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1387 20:56
اولین ملاقات یادت هست پرسیدی :" پیش ترمردم دراولین ملاقاتشان چه کارمیکنند؟" به توگفتم :"بهترین جواب راکودکی به این سوال داده که بدون کم وکاست آن رابرایت میگویم" کودک گفته بود :"دراولین ملاقات آدمهافقط به هم دروغ میگویندومعمولا همین کاربه اندازهی کافی علاقه مند شان میکندتاسراغ ملاقات دوم...
-
معیارسنجش
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 20:07
معیارسنجش یادت هست گفتی :"ایکاش همه چیزمثل فلصله ووزن معیارهای سنجش مشخص داشتند.درآن صورت مشکل بین آدمها کمترمیشد." گفتم:" این امکان ندارد!بزرگی وعظمت وارزش بعضی چیزهارا نمیشودبازیادی حجم ووزن واندازه وتعدادآنهااندازه گرفت،گاهی یک نگاه،یک لبخندباجان آدمی برابری میکند،سهل است تازه دلت میخواهدصدجان داشته...
-
خودکشی تنها فرصت بی چونوچرا!
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 17:54
خودکشی تنهافرصت بی چون وچرا! یادت هست گفتی:" همیشه همهی فرصتهاازدست میرود!" گفتم:" بله همیشه همهی فرصتهاازادست میرودولی فرصتی هست که کمترازفرصتهای دیگرازدست میرود،فرصت ِناب وپایداری که بیشترازهمهی فرصت هاباآدمی است واصیل ترین حق انتاب ماست" گفتی:" کدام فرصت؟" کفتم:" خودکشی!"...
-
دوموجود
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 21:41
دوموجود برایم پیغام داده پرسیده بودی:"این دو موجود چگونه موجوداتی هستند؟" خوب!جواب آآسان است به کردارهردوبایدرجوع کرد!ازنظرمن هردوبیمارند!بیماری خاتمی عطش خطبه خوانی وبیماری محمودک عطش درنامه نگاری است هردوآب به یک آسیاب میریزند
-
ترس ازاندیشه های تباه چرا؟
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 22:07
ترس ازاندیشه های تباه چرا؟ یادت هست گفتی:"خوشم می آیدکه بیشتربه اندیشه های تابناک بزرگان اهمیت میدهی." گفتم:"اتفاقا اندیشه های مخرب ایدئواوژی زده به قدری برای من اهمیت داردومرابه وحشت می اندازدومشغول میداردکه برای خنثی سازی آنهابه افکاربزرگان رومی آورم." گفتی:"افکارایدئولوژی زده چراتورابوحشت...
-
ابتذال
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:20
ابتذال یادت هست گفتی"ازچه چیزی وحشت داری؟" گفتم:"دراین گندستانی که مادرآن به سرمیبریم،چیزی که زیاداست،عامل وحشت است!" گفتی:"الزاما درمورد چیزهای پذیرفته شده چه چیزی تورابه وحشت می اندازد؟" گفتم:"هیچ چیزبه اندازهی چیزهائی که پذیرش همگانی یافته مرابه وحشت نمی اندازد،کسی که دربند...
-
ادبیات ِمالامال ازاندوه
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 19:36
ادبیات ِمالامال ازاندوه یادت هست گفتی:"چراادبیات ما،مالامال ازاندوهست؟" ومن گفتم:"کجای دنیاادبیات باغم واندوه ودردعجین نیست؟" گفتی:"پس ضرورتی دارد؟" گفتم:"هرگزشاعریانویسنده نمیتواند گل زخمهای خاطره های دهشت انگیز گذشته وحال زندگی راازقلب ناخودآگاه وجدان عمومی جراحی کند ودوربریزد.این...
-
اساس دشواری رفتاربین آدمیان
پنجشنبه 28 شهریورماه سال 1387 16:46
اساس دشواری رفتاربین آدمیان یادت هستگفتی:"اینهمه دشواری رفتاربین آدمهاازکجاناشی میشود؟" ومن گفتم :"میتوانددلایل متفاوتی داشته باشد" گفتی:"اساسی ترین آنهاکدام است؟" گفتم:"هرکس اسیر ِدست بسته وگنگ ِبند ِعقاید،باورها،تصورات وخصائص خویش است،درین اسارت کسالت باراست که هرکس آوای دیگری...
-
بازهم تو!
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 16:57
بازهم تو! یادت هست بالاخره گفتی:"دردوستی باتوکم آورده بودم بقیه همه طفره رفتن بود!"گفتم من ازتوگله ای ندارم آدمهاهرکدام تاجائی باهم همراهی میکنندسرانجام یایکی پاکندمیکندیادیگری تندوهرکس به راه خودمیرود!"گفتی:"توبه هرراهی بروی نگاه مرابه دنبال خودمیکشی واین رنج آوراست"گفتم:"رنج درزندگی...
-
دریایارودخانه
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1387 04:09
دریایارودخانه؟ یادت هست آن روزها چقدردلباختهی کتاب"جان شیفته"ی رومن رولان بودیم؟آنجااشاره به رودخانه بود،اسم فامیل"آنا"آن دخترعزیز ِآن رمان عزیزتر.گفتی:"بهترنبودنویسنده به جای رودخانه ازاسم دریااستفاده میکرد؟"گفتم:"من رودخانه راترجیح میدهم"گفتی:"چرا؟"گفتم:"ازخروش...