فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

من وتو سکوت

من وتو سکوت 

هروقت بین من وتو سکوتی دامن میگسترد  

سکوتی بودوحشتناک ترازمرگ.آرامش قبل ازطوفان 

مرگ درسردابه های ناشناخته 

ناپایداری جان درزمان وقوع زلزله.وهم وهم وهم تلخی 

که زبان سنگین میشدودهان 

مزه ی پول خردچرکمالی 

میداد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد