فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

میدانی چراهنوزهم دوستت دارم؟

میدانی چراهنوزهم دوستت دارم؟ 

یک روز گفتی؛ 

چرادوستم داری؟ 

به تو گفتم  

دوستت دارم چون بهترین مترجم دنیائی 

گفتی 

ولی من مترجم نیستم 

گفتم  

چراهستی 

گفتی 

چه چیزی رابرایت ترجمه کردم که این رامیگوئی؟ 

گفتم 

 تو تنها کسی هستی که سکوتهایم رابرایم ترجمه میکنی 

یادت هست 

حالادیگرنیستم که سکوتهایم راترجمه کنی 

ازبیکاری حوصله ات سرنرفته؟ 

دلم برایت میسوزد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد