فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فرار

فرار 

آنروزموتوری با صدای بسیارناهنجاری ازکنارت گذشت 

وحشت زده خودت رابه من چسباندی  

گفتی: 

(ترسیدم

گفتم: 

(ترس وفراروپناه آوردن 

واکنشهای دفاعیند.همین هاهستند 

که موجودات راازگزندبسیاری ازخطرات نجات میدهد 

اگرترس نبودچه بساکه بسیاری ازموجودات 

نسلشان منقرض میشد.بسیارانی احساس ترس را 

به هوش نسبت میدهند.) 

گفتی: 

(اینهاهمیشه مفیدند؟

 گفتم: 

(نه تا آنجاکه راه به خطرببندند)  

گفتی: 

(گاهی به سرم میزندفرارکنم) 

گفتم: 

(فرارتوتورانجات نمیدهدتومیخواهی ازخودت 

ازهویت خودفرارکنی واین ازخودگریزی 

امکان ندارد) 

ازتو خبرزدارم 

دیدی نتوانستی ازخودت بگریزی 

دلم برایت میسوزد!

ترس

ترس 

گفتی: 

(برتوچه میگذرد؟

گفتم: 

(میترسم!) 

گفتی : 

(تو وترس؟

گفتم: 

(آره!میترسم!) 

گفتی: 

(ازچه؟

گفتم: 

میترسم 

(...مثل زنی که ازعبورمیترسد 

میترسم ازجداشدنم 

وترسم ازاشیا 

ترس اززوال دهانیست 

که درمحاق تنم ساختی 

عادت کرده ایم یا 

عادت کرده ایم؟ 

که قطعه قطعه می افتم 

درآئینه ای که آبهای زمین را 

وارونه کرده است  

آبش را 

درلیوانی پرآب رهامیکنم 

وترس خواستنت درسرزمین بی ماهی 

شعری را به گریه هایمان متقاعدمیکند 

...

گفتی: 

(اینوکی گفته؟

گفتم: 

(پگاه...

بگذاربرایت بگویم:

بگذاربرایت بگویم:

(دلگیرم دلگیرم ازین روزهای خاکستری! 

امروزتنها آسمانش غمباروپراندوه نیست که تحملش کنی 

چشم که میبندم حس میکنم که هردم خون شتک 

میزندبه توده های ابرحزن انگیز 

درهم پیچیده اش)  

دلت برایم نمیسوزد؟

من گفتم

من گفتم 

من گفتم: 

(میان آمدن ورفتن درنوسانم.چوب چه کنم؟به دست دارم 

وبین دوناآگاهی تلوتلومیخورم.گیج ومنگ بی حالم

گفتی: 

(چه میشودکه آدمی می آیدوچه به سرش می آیدکه میرود؟ ) 

گفتم: 

(برای آمدن وسوسه ی یک هوس کافیست ولی برای رفتن 

دلایل محکمی بایدباشدکه دل برکنی وروبگیری وپشت کنی به آنچه  

که به خاطرش آمده ای وپشیمان وسرکنده شولای خاکستری غربت 

به سربکشی وبه بهانه ی بغضی که راه گلویت رابسته 

شانه هایت ازگریه بلرزدودل بدهی به دریای 

غم غربتی که رفتنت پیش پایت می گذارد

اینجابرای من پایان رفتنیست که توازآن جا مانده ای  

میگویند: 

(اگرچه این نوع رفتن خفتن دربستررنج است 

ولی آنکه میماندرنج بیشتری میبرد) 

درچه حالی؟ 

دلم برایت میسوزد!