فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

شطرنج

شطرنج

خیال میکردم دارم باتودرست بازی میکنم،

دوتااسبم راآوردم جلو،که وزیرت رابکشم بیرون،یک سربازبدهم وبا

سه حرکت،کیش ومات.اماسربازم رادادم،اسبهاراهم قربان گرفتی

وزیروفیل راهم زدی وقلعه خرابم کردی.

درین پس قلعه متروک

جاماندم 

دلت برایم نمیسوزد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد