فیروزه
حتی!
بیا"نائی"همچنان که بایدازپشت حروف وکلمات تورا آنهم یکبارنگاه کنم به همان شیوه داستانی رابرایت بگویم مثل همیشه که گاه شادمان کندوگهی هم ازکردارآدمی عمق جانمان گزیده شود:
این عادت هرروزه بود؛ازمدرسه که بیرون می آمدیم تاسرخیابان راهمان یکی بود،آن فاصله رابایک توافق بیان نشده آهسته طی می کردیم"گاگول"میدانی چرا؟برای اینکه بیشترباهم باشیم به سرخیابان که می رسیدیم تازه صحبتمان گل می انداخت،کنارمیکشیدیم ومن میگفتم تومیشنیدی،تومیگفتی من میشنیدم،چقدرمیگذشت؟یادت هست؟منم یادم نیست،ازسرخیابان راه ماجدامی شدمن بایدبه شمال میرفتم وتوروبه جنوب،وقتی دیگروقت رفتن بودچه تعللی بوددرخداحافظیمان کمترخداحافظی باعث می شدهرکس به راه خودبرودیامن می آمدم تورابرسانم وبرگردم یاتومی آمدی مرابرسانی وبرگردی ؛"چانگول "یادت هست چندبارما همدیگررامیرساندیم؟آنقدرکه هوادیگر تاریک می شد.جلوخانه شمایامن برمیگشتم یاازجلوخانهی ماتوبرمیگشتی.یکی ازهمین شبها بود،یک شب بهاری وقتی من برگشتم باران مثل دم اسب تاخانه مراکوبیدصبح که درمدرسه همدیگررادیدیم گفتی دیشب نگرانت بودم ،لباست خیس شد؟گفتم آره همهی لباسهایم خیس شد.گفتی حتی گفتم حتی!یادت هست چقدرخندیدیم وتا پایان کارآن لباس زیررا "حتی"مینامیدیم؟تو آنرا به خانه هم برده بودی درخانه ی شمادیگربه آن ناموس بندمیگفتند"حتی"یک روزگفتی خواهرت وقتی میخواسته برودحمام دادزده گفته بابا این "حتی"ی من کجاست ؟حالا که چشمت به "حتی"می افتددچه حالی به تودست میدهد؟اصلا "شاسکول"حالی برایت مانده؟دروطن شما کدام شرکت بیمه خسارت قلب های مچاله شده را مبپردازد؟
عابر! ای عابر!
جامه ات خیس آمد از باران.
نیستت آهنگ خفتن
یا نشستن در بر یاران؟
ابر می گرید
باد می گردد
و به زیر لب چنین می گوید عابر:
آه:
رفته اند از من همه بیگانه خو بامن. . .
من به هذیان تب رویای خود دارم
گفتگو با یار دیگرسان
کاین عطش جز با تلاش بوسه خونین او درمان نمی گیرد.
گاهی اوقات چقدر کودکی ها و رویاها شبیه هم است.
سلام
کودکی ها اگرهم مثل هم نباشد
چون زبان قابل فهمی دارد برای همه ی انساندوستان قابل فهم است
زیبائی کودکی بقدری است که اگر هرزایشی هزاران ناراحتی به باربیاورد کودکی میتواند آن را جبران کند
با ادب واحترام
سلاممم
میدونم احتمالآ در خورشید مینویسی یه سری به فیروزه بزن
منم اومدم سر زدم و یه نائی دیگر رو هم خوندم
مطمئنم موقعی که تلاش میشه برای صافکاریه قلب مچاله یادی میشود ازین خاطرات حتی اگر حالی نمانده باشد
سلام
هی آی کیو!!!
قلب مچاله شده که صافکاری نمیشه!!!
ازین گذشته تا حال نمونده باشه آدم انرژی اینهمه جلزولزوازکجا میاره؟؟؟
آدمی بینهایتی است تمام نشدنی فکرشو بکن چطوری ممکنه یه روزپیش بیاد که نیلوفریا شیرین حال نداشته باشن؟؟؟
ولی از اینکه برای هرچیزی مطلب داری جدا قابل ستایشه
با ادب واحترام
سلام
خوبی؟(خنده)
بابا خوب تو شهر شما شاید صافکاری نباشه اما من خودم صد بار شاید قلبم مچاله ی کامل نشده باشه ولی یه گوشه ی گنده اش قرررر شده خودم صافکاریش کردم
ادم اگه هر روز بلد نباشه صافکاری کنه که باید بره فاتحه بخونه واسه خودش
جلزو ولزم حال چندانی نمیخواد حال را باید کسی داشته باشه که میچزونه وگرنه بیحالترین ادمها هم به جلزوولز میافتن
آره خوبم
ولی انصافابایدتمام سعی خودمو بکنم تا ببینم ازپس زبون توبرمیام یانه؟
خوب الهی که دختر آتیش .گیری
الهی که کوفت بخوری!!!
اجازه بده قبل ازچزوندن داستان (کوفت بخوری روبرات بگم)بعد خدمت میرسم
هی آی کیو!!!
وقتی کوچولوبودیم ونان وکباب(نون وکوفت)میامدسرسفره ما مثل گربه زیرچشمی وبالاچشمی نگاه میکردیم ببینیم سهم مااز نان برشته سنگک وکباب(همان نون وکوفت)چه خواهد شد به هرحال تقسیم صورت میگرفت واعتراضاتی وکم وکسری هم صورت میگرفت وهرکه سرمیکردتوآخورخودش!!!
اونجا من ازیه روش چزوندن استفاده میکردم (میخوام بگم درچزوندنم متخصصم)واون این بودکه با نان زیاد وتیکه های کوچک کباب(کوفت)آنقدرکشش میدادم تا همه نون وکوفتشونو تمام میکردنداونوقت من میموندمویه تیکه کباب(کوفت)اونودرحالیکه نشون همه میدادم درسه میذاشتم دهنم ولچ ولچ میجویدم خوب این کار نه تنها وسیله ای برای چزوندن بوداستدلالی هم داشت وآن اینکه خیال میکردم که چون سرآخرفقط کباب خوردم این نشون میده که از اولش اینطوری بوده.از اون وقت به بعد الهی کوفت بخوری بهترین دعاست یعنی الهی کباب خالی بدون نون بخوری
حالا درسته که میخوام تورو بچزونم که بفهمی با چه عقابی طرفی ولی خوب بذاردوستی رو اول به جا بیارم وبگم الهی شب وروز کوفت بخوری!!!
اولندش رفیق دارم این هواهیکل!!!که بهترین صافکاروطنه تا دلت بسوزه!!!ثانیندش وقتی آدم خودش قلب خودشو حتی اگه قرررررررررشده باشه صافکاری کنه خوددرمانی کرده بعدازیه مدتی او ن قلبوباید بندازی جلوگربه !!!(آخیش دلم خنک شد!!!)اگه گربه نخورد خودم میخورم!!!(آخیش بازم دلم خنک شد)
آدمی که مثل تو هرروزصافکاری کنه من نمیدونم با دست وصورت روغنی سیاه شده چطوری میتونه کامنت بذاره(اخیش دلم خنک شد!!!)(خوب چزوندمت؟؟؟دیدی چه زورم فشارداره!!!؟؟؟اگه من حال نداشتم میتونستم ابوالوبلاگو اونجوری داغون کنم!!!؟؟؟باری ازین حرفا که بگذرم اگه فقط بپذیری که هیچ کی حال وقدرت منو نداره اعتراف میکنم انصافا کامنتی که نوشتی همهش درسته اگرم نپذیرفتی غیر خودت یکی رو ازون گنده گنده هاش انتخاب کن معرفی کن بگو تا جوری بچزونمش تا مثه سگ دم خودشو گازبگیره!!!تازه تو همین فیروزه تو خیال کردی من کم میچزونم .به این چزوندن میگن چزوندن اقلاطونی که اگه نپذیری من عقاب قله های بلندم با همین روش مجبورم اندکگی شماراچزانده وگوشمالی به وفورعنایت کنم تا بدانی درافتادن با سهراب دستان چه عواقبی دربردارد داشتنی!!!
امیدوارم جنبه های فکاهی را به حساب بی ادبی نگذارید که کار رزم بابزم فرق فیکوله!!!سلام مرا به سوسا برسان رسانیدنی
با ادب احترام ومحبت فراوان
نائی...
آدم را یاد ناتانائیل ژید می اندازد.
سبک نوشتن تان را دوست دارم. منحصر به فرد است.
azadmardoman
blogfa
blogsky
ممنون از بزرگواریتان
ژیدرا درست رفته اید
باادب واحترام