فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

جستجو

جستجو

حاصل جستجودرخودجستجوست،بخصوص آنچه که در گذشته می جوئیم شاید به گونه ای تجربه‌ی مجددتوهمات ازدست رفته‌ی لحظه ای از خوشبختی باشد که می ارزدبادیگران تقسیمش کرد،یک هنرمنداگرهنرمندباشداین توان رادارد که آن لحظه راشناسائی وجداکندوآن را به یک معنی قابل انتقال تبدیل کند.هنرمندی که نتوانددرچم وخم های آنچه به نام زندگی براو گذشته چنان لحظه ای را بیابدکارش عقب انداختن یک مرگ محتوم وشکنجه آمیز است.درین صورت عقل دردرگاه عشق سرازدست میدهدوعشق قربانی نفرت می شود.انسان درجائی به سرمیبرد که جزقربانی کردن خودیادیگری درآن امکان دیگری باقی نیست چنین موجودی نان آوراجباری خانه ویک قربانی حرفه ای است که وابستگی های عاطفی وبدبختی دائم التزایدخانواده باعث میشودکه هربارازچیزی که اوراقصدداردبه هردلیلی نجات بدهدبگریزد.درفضای افسوس نفس بکشد ودست دردست خیل هم کیشان خویش بردایره‌ی خون برقصد.

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.jaduyesokoot.persianblog.ir

سلام

استفاده میکنم از نوشته های قشنگت و لذت میبرم که از دریچه ی نگاه تو بنگرم به موضوع

نیلوفرعزیز
وقتی از نوشته هاین تعریف میکنی قند توی دلم آب میکنند
ممنون به خاطر بزرگواریهایت
با احترام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد