آنالیزکامنت یک تا شخص

آنالیز کامت یک تا شخص!

انصافااین مطلب که ممکن است چندهفته طول بکشدجایش دردامن نازوبلاگ فیروزه نیست

به همین علت بعدازاتمامش همه‌ی پستهای مربوط به آن را به جای دیگری منتقل میکنم

پیشاپیش ازروح پاک فیروزه طلب بخشایش میکنم که نیک میدانست که بنابه آئین کهن سامورائیها

مردی که خودرا برحق بداندبا سه نفس برای احقاق حق خودازهمه‌ی مرزهای پرآتش میگذرد

نیک میدانست که یک پیروآئین کهن هیچگاه اهانت به خویش را نباید تاب بیاورد

میدانست "دوستت دارم "یک روی سکه ی رفتاراست روی دیگرش

شمشیرتیزخردسامورائیست که کمرجهل میشکند

میدانست که این وبلاگ رادرست کردم که همه‌ی درددلهایم رابه دامن پاکش بریزم

میدانم مرا میبخشدهمیشه مرامیبخشید

استادم بودهمه چیزبه من آموخت جزاینکه چگونه

سپاسگزاربزرگواریهایش باشم

هرکس حقیقت رانمیدانداحمق،ولی آنکه میداندوانکارش میکندجنایتکاراست

(برتولت برشت)

پیشگفت:

اخیرابه دنبال پست تندردرخیزران یک تاشخص که بعدابه آنکه"آنچیزرادیدولی کدوراندید"معروف شدازماخواست کلمه‌ی"پتیاره"رابرای اومعنی کنیم البته اومطامع دیگری راتعقیب میکردولی وبه شهادت جواب کامنت من به طورکامل کلمه رابرایش شرح دادم واضافه کردم که ارزش انسان به تعداد لغت هائی بستگی داردکه میداند.وی که اخیرادچارته کشیدگی ذوق واستعدادهم شده بودبنای جفتک پرانی وظرته دیزه ولوچه پیچک رانهادواین بیمارمبتلا به هیستری سادیسم ومازوخیسم کارمخالفت واراجیف بافی رابه جائی کشاندکه درجوابهائی که به اودادم براوآن رفت که برباخه!

منجمله اینکه اخیرابا پیوندزدن قتل زنی به جرم کشتن شوهرش وشعری ازشاملووی رامتهم کردم که توداری...رابه شقیقه پیوندمیزنی وسایرقضایا که هرکس میل داردمیتواندآنهارادروبلاگ من واوتعقیب کند.

به اوگفتم این چیزهارابرای تونمینویسم بلکه جهل تووسیله ای برای بیان دانائی منست ودراین موردبخصوص هم همین عقیده رادارم.

وگرنه کیست که نداندکه به اشارات پنهان وآشکارخوداینهافاصله من باآنهانجومیست.حال که باکامنتی یک تاشخص دیگر به همان راهی رفته که اورفته بودمن کاراوراخاتمه یافته تلقی میکنم وبا آنالیزکامنت مطول این یکی قصددارم موضوع را پیگیری کنم

من درین کوشش میخواهم به پاسخ چندپرسش برسم:

۱_آیااین یک تاشخص اصلاازماجروکنه مطلب آگاه بوده یاتحقیق نکرده حقیقت راکشف شده فرض کرده؟

۲_آیااین یکتاشخص صلاحیت ورودبه چنین بحثی رادارد؟

۳_آیاادبیات این یک تاشخص دراین کامنت ادبیاتی لاغرایدئولوژی زده خواروبی قدرولمپن پرورومشتری یاب خاص مطبوعات زردنیست؟

۴_ایشان ادیبندیا معلم اخلاق؟درهریک ازین دومورداجتهادخودراازکدام دانشگاه معتبرجهانی دریافت کرده اند

۵_ادعاهای ایشان متکی به متدولوژی اظهارنظراست یاصرفا قضاوتشان

درحدیک گزارش روزنامه ای درپیتی مثل همیشه متوقف میشود؟

۶_آیا بهترنیست این یکتاشخص به جای ورودبه بحث هائی که درصلاحیتشان نیست به اوضاع سوت وکوروبلاگ خودبپردازندپرداختنی؟

۷_انگیزه اش انگیزه ای سالم وعاقلانه است یا فقرفلسفه ووعدم ذوق ادبی وی رابه اظهارلحیه کشانده؟

۸_این یکتا شخص که دروبلاگ کسادورشکسته اش کامنت دیگران راپست وبلاگ میکندودرسراسردنیا کلاهش پیش چهارتا آدم حسابی پشمی نداردچرا به خوداجازه میدهدبا رفتن زیرجنازه ی متعفن کس دیگری به اموری ورودکندکه نه قوه اش رادارد ونه بنیه اش را؟

۹_آیااونیز به بی توجهی حاصل ازدیدن آنچیزوندیدن آن دیگری مبتلا نیست؟

۱۰_چه چیزی سبب شده که جاهلانه داستان آنچیزوکدوی مولوی راکه درتمام محافل فرهنگی دنیاتمثیل "به دام شهوت افتادن وحقیقت را ندیدن است "لمپن واروچماق حمله به تصور خروج من ازچارچوب ادبی بداندکه مُهربی ادبیش رابرپیشانی کوتاه وبی شرم وبی حیایش دارد؟

و.............

نظربه اینکه حضرتش چوب تادیب به دست گرفته وبه موضوعات اروتیک اظهارات من ایرادگرفته اندباید همینجامستقیماازکتاب مثنوی معنوی مولاناجلال الدین محمدبلخی مولوی موضوع اروتیک (آنچیزوکدو)رابنویسم تا ایشان درآستانه‌ی سیزده‌ی آذرروزمبارزه باسانسوراندکی پی به ساحت بی مرزآزادی بیان ببرند بردنی!

"داستان آن کنیزک که باخرخاتون شهوت میراند واوراچون بزوخروس آموخته بودشهوت راندن آدمیانه وکدوئی درقضیب خرمیکردتاازاندازه نگذرد،خاتون برآن وقوف یافت لکن دقیقه‌ی کدوراندیدکنیزک رابه بهانه براه کردجائی دوروباخرجمع شدبی کدوهلاک شدبه فضیحت،کنیزک بیگاه بازآمدونوحه کردکه:

ای جانم وای

چشم روشنم

کیردیدی کدوندیدی

ذکردیدی

آن دگرندیدی؟

به وبلاگ آنکه (آنچیزرادیدوکدوراندید)بروید عین این شیون وواویلا راببینید که وی برای آن زن معدوم سروده سرودنی!

باری برایم عجیب نیست که خودبس دیده ام بی مایگانی را

که باخردمندی رودررومخالفت میکنندوچون مشتری میابندهمان مطالبی را که باآن مخالفت میکرده اندبرای گرمی مجلس بی رونقشان

تقلیدمیکنند.که بازبه قول مولانا خلق را تقلیدشان بربادداد.

متاسفانه من درشرایطی نیستم که کامنتهارابخوانم یا جواب بدهم بنابراین

تا مطلب تمام نشده لازم نمیبینم کسی کامنت بگذارد ولی درپایان

بخش نظرات برای همه منجمله ایشان بازخواهدبودتاآنچه هائی را که میخواهند بیان دارند بیان داشتنی.

ادامه دارد