خودکشی تنهافرصت بی چون وچرا! یادت هست گفتی:" همیشه همهی فرصتهاازدست میرود!" گفتم:"بله همیشه همهی فرصتهاازادست میرودولی فرصتی هست که کمترازفرصتهای دیگرازدست میرود،فرصت ِناب وپایداری که بیشترازهمهی فرصت هاباآدمی است واصیل ترین حق انتاب ماست" گفتی:"کدام فرصت؟" کفتم:"خودکشی!" چشمهایت ازحدقه زده بودبیرون وعضلات ِصورتت جمع شده بود.گفتی:"چطور؟؟؟" گفتم:"خودکشی مثل ِشکلات مرموزیست که درجیب ِشلوارت داری،هربارکه دست توی جیبت میکنی که چیزی رادرآوری یاحتی ازروی شلوارت آن را لمس میکنی همیشه هوس ِخوردنش هست تادرانتهای دلشوره هاونگرانیهاوترسهاوناامیدیهایت باورت بشودکه هنوزراهی هست وحقی که اگرچه بازهم به مساوات تقسیم نشده ودرقاموس برخی ازآدمیان موانع کشنده تری داردامادرنهایت ازآن ِتوست وهیچ باوروتقیدی نمیتواندآنرا برای همیشه از توبگیرد!" تو،رَم کردی همچنان که حالارَم میکنی ولی دَرک ِاینها نیازبه فهمی داردکه آن فهم تورامیبردبه جائی ازهستی که نبض ِزندگی میزند.به نبض ِزندگی نزدیک شده ای؟من که دلم برایت میسوزد! |