درندگی!

درندگی!

یادت هست پرسیدی:"چراهدایت گیاهخواربود؟"ومن گفتم:"میخواست بین آنان که میدرندوآنانکه درنده میشوندبه تکلیفی عمل کندکه وجدانش راآسوده کند"وبازپرسیدی عریان ترین شکل بیان رابطه‌ی بین آنان که میدرندوآنان که دریده میشوند چیست؟"گفتم درین موردداستانی میدانم بیابرایت تعریفش کنم":

"...همیشه به این اندیشیده ام که بره هابالاخره درهم دریده میشوند.به هرحال بره بره است ودرنده هرکس (به فتح کاف)باشدنقش گرگ راداردحتی اگرگرگ نباشدزیراکه شیوه‌ی دریدن هرگونه باشدنتیجه به هرحال برای بره فرق نمیکند.اینکه بره ها چگونه عمل کنندکه دریده نشوندهم بایددردنیای برگان مسئله ای باشدومسئله دشواراست چون اولاخاصیت بره بودگی دریده شدن وویژگی ِبی چون وچرای گرگان دریدن است.حال اگراستفاده‌ی درست ازممکنات راراه حل بسیاری ازمسائل بدانیم،یکی ازقدیمی ترین راه ِحل ِممکن ِمُعضل این است که بره برای نجات خویش به جلد ِآقاگرگه!برود که دست یابی بره به جلدگرگ نظربه اینکه صرفا دریدن راوارونه میکند مسئله لاینحل باقی میماندواصل اصیل و پایدارِدریدن به قوت خویش باقی میماند..."

کافکا هم که گیاهخواربودمیگفت:"کسی که گیاهخواراست ازگوشت تن خودش تغذیه میکند!"آدمهائی مثل کافکاوهدایت سخت ترین راه رابرمیگزینندآنهاباتغذیه ازخودنه میدرندونه میگذارندکسی آنهارابدردمیبینی آنهابایکتائی خویش اصل اصیل وپایدارِدریدن را نقض میکنند.یادت هست گفتی:"مرده شورهرچه درنده راببرد!"حالاچه بادریدن آن هم باآن شیوه‌ چه حالی داری؟این بار دیگر دلم برایت نمیسوزد!حالم ازتوبه هم میخورد!