یاد ِتو!
این بارهم دراوج اندوه تنهائی هایم لبخندتو تصویرشکوفه های بهاری رابرسطوح هندسهی حزن انگیزاین اتاقک دلگیرنقش میزند.دیگرتنهانیستم،نسیم ترنم صدای گرم توبرزورق یادبودهایت برزلال روان ذوق واشتیاق وتمناوهمه وهمهی هوسهایم پرده های پرغبارحزن انگیزترین غم نامه های فراموشی راازپنجره هاپس میزند.دراین کوچهی پریاس با حقارت انزوایش با دیوارهای بلندی که مراازتودورمی کندکولباری ازغم به دلم میریخت اگریادت بامن نبودتنها افسوس من این است که درتعجیل صبرسوزمن کودک بازیگوش اشتیاق فاصله های بلندرا با گامهای کوچک طی می کند. |