دوست داشتن تاکجاتاچند؟تاحدجان فدائی؟

دوست داشتن تاکجاتاچند؟تاحدجان فدائی؟

مگرتوچقدرمیتوانی بی هیچ شائبه ای دوست بداری وبه تاوان این دوست بردنها روزی هزارباربمیری وباززنده شوی که دوباره دوست بداری وبه خاطرش بمیری؟بجزاینکه درجریان یکی ازاین دوست داشتن هازنده شدنی درکارنباشدباورم این استکه اگرازمن می پرسیدی بفرض اگرمسیح درجوانی مصلوب نشده بودهمچنان دوست داری بی شائبه باقی میماندودوست می داشت؟جوابم به تو یک نه ِبزرگ بودچه که شک ندارم که سرانجام نفرت ِنهفته درعمق ِوجوداوسربرمیکشیدوچه بساچون اژدهائی بخروش می آمدوپاسخی هولناک می دادبه آنهمه دوست داشتن های بیدریغ ولی بی پاسخ مانده.وازکجا معلوم که این نفرت نسبت به نزدیکانش آغازِنفرت ِجهانگیراو نمیشد؟ آیا اگراین را به سنگ ِعظیم صخره ای منباب سنگ ِصبورت میگفتی ازحجم بغض غصه ای دهشت باروجانشکارنمی ترکید؟وآیااین اظهارِ غیرمعمول وحتی فرضی برای توغم انگیز واندوهباروحزن انگیزنیست؟