دولت دوات اززمانی که به توگفته بودم : تودولتی ومن دوات مدتهاگذشته بود.چندین بارپرسیده بودی: داستان دولت ودوات چیست؟ وفرصت نشده بودجوابت رابدهم تااینکه آن روزازکمرکش کوه بالامیرفتیم دوباره گفتی داستان دولت ودوات رابرایم بگو گیردادی وگیردادی تااینکه گفتم: چون شحنه ی مروازپسرخواجه نظام الملک به ملکشاه سلجوقی شکایت برد شاه به خواجه پیغام داد: اگرمیخواهی بفرمایم دوات ازپیش توبرگیرند. خواجه ازین پیغام میرنجدوپاشخ میدهد: دولت آن تاج به این دوات بسته است هرگاه این دوات برداری آن تاج برگیرند. برتو چه میگذرد؟دوات راازپیشم برداشتی بابی تاجی چه میکنی؟ دلم برایت میسوزد |