دولت دوات

دولت دوات 

 اززمانی که به توگفته بودم : 

تودولتی ومن دوات 

مدتهاگذشته بود.چندین بارپرسیده بودی: 

داستان دولت ودوات چیست؟ 

وفرصت نشده بودجوابت رابدهم 

تااینکه آن روزازکمرکش کوه بالامیرفتیم 

دوباره گفتی 

داستان دولت ودوات رابرایم بگو 

گیردادی وگیردادی 

تااینکه گفتم: 

چون شحنه ی مروازپسرخواجه نظام الملک به ملکشاه سلجوقی شکایت برد 

شاه به خواجه پیغام داد: 

اگرمیخواهی بفرمایم دوات ازپیش توبرگیرند. 

خواجه ازین پیغام میرنجدوپاشخ میدهد: 

دولت آن تاج به این دوات بسته است 

هرگاه این دوات برداری آن تاج برگیرند. 

برتو چه میگذرد؟دوات راازپیشم برداشتی 

بابی تاجی چه میکنی؟ 

دلم برایت میسوزد