سرشک

 Your image is loading...

 

سرشک 

گفته بودی: 

(تادل نسوزداشکی ازچشم نمیچکد

آن وقتهانمیدانستم چه میگوئی 

اماحالاکه ازسوزش جهنمی که به پاکرده ام 

نه تنها دلم که جگرم هم میسوزد 

باورش کرده ام 

توراست میگفتی 

وقتی دل میسوزدتنهااشک میتواند 

مرحم خنکی باشد 

برزخم دلی 

که شکسته 

وسوخته 

ولی وقتی دلی میسوزدوچشم 

خسیسی میکندوچون آسمانهای کویر 

نمی پس نمیدهد 

چه بایدکرد؟ 

اینرادیگرنگفته بودی 

ایکاش بودی ومیگفتی 

دلم برای خودم میسوزد 

اماتو هم پیغام دادی که: 

(دلت میسوزدواشکی نیست) 

دلم برای تو هم میسوزد 

پس دلت برای من بسوزد 

چون دل من بیشترمیسوزد 

این بارسهم من ازدل سوختن بیشتراست