فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

آنالیز یک کامنت(۲)

آنالیزیک کامنت(2)

قسم حضرت عباس یادم خروس؟!

آینه گرنقش تو بنمودراست

خودشکن آئینه شکستن خطاست

به هرحال آق منگول قرشمال "این ماموربوئیدن ِذهن ورستم صولت ِافندی پیزی وپهلوان پنبه‌ی یالقوزآبادهمچون کاکارستم نول داش آکل هدایت وقرکش هاوپااندازان،خودراعالم جمیل ومحقق نبیل پنداشته

ازپای بساط قلقلی برمیخیزد وباعزمی جازم وحزمی حازم یابوی فصاحت وبلاغت رابه زیرران کشیده قلم راخشکاخشک برناف بی بدیل دوات فروکرده درباره‌ی وبلاگ"آنکس که آن چیزرادیداماکدوراندید"بعلت یبوست توام جهازهاضمه وسیستم عصبی زورمیزندزورزدنی ومینویسد:

 "بارفت وآمد بیصدایی که ازچندماه گذشته به وبلاگش داشتم اورا دختری غمزده یافتم که راست یادروغ ازفقدان کسی رنج میبردواحتمالابرای آرام شدن،احساساتش رامینوشت.حالا نوشته هایش درچه مرتبه ای ازذوق یا بیذوقی  بودندمهم نیست.من هم به جزیکی دوموردکه برایش کامنت گذاشتم بیشترمواقع نوشته اش رانمیخواندم وسرسری میگذشتم.مدتی هم بودکه به وبلاگش نمیرفتم"

تنهابایدصاحب مغزی علیل ومنطقی مالیخولیائی بودوبه تنگنای ته کشیدگی ذوق رسیدکه درچندسطراینهمه مطالب متناقض نوشت وآنرادلیل پشتیبانی ازکسی (کاف مضموم)ومخالفت باکس (به فتح کاف)دیگری قرارداد.کسی نیست ازصاحب مغزسیفلیسی مُخَبَطی چون اوبپرسد:

هالو!همین اراجیف نشان نمیدهدکه تودلیل مخالفت خودرابرراست یادروغ واحتمالی بودن امورفردی قرارداده ای که بدون خواندن وباسرسری گذشتن ازوبلاگش درمرتبه‌ی ذوق وبی ذوقیش اظهارنظر میکنی؟

به کامنت های من درمورداونگاه کن ببین آنقدرکه من به او احترام گذاشته ام تودرهمین به اصلاح پشتیبانیت زیرآب آبروی خودت واورانزده ای؟

چاله چوله هاوپاره پورگیهای های تویکی دوتا نیست همه‌ی اینهانشان میدهدکه توهم

 آنچیزرادیده ولی کدوراندیده ای!

تو نادانسته به قضاوت پرداخته ای!

به عبارت دیگرسوال ازتو اینست مگربعدازجفتک پرانیهایش من هم اورا به بی ذوقی وته کشیدگی دانش وبینش چون تومتهم نکرده ام؟

این آن سببی است که همچون توئی راکه ازنعل خرنمیگذردوپشه رادرهوانعل میکندوچون جغددرتاریکی مینشیندتا کلمه ای ازاین وکلمه ای ازآن بدزددراوامیداردازخرگزارش نویسی برای مطبوعات زرددرپیتی پیاده شوی ومحبتت گل کند وبه گرده‌ی یابوی دفاع ازحقوق ضعفا بپردازی پرداختنی!

میدانی قرشمال

درگویشی میگویند:

اگرتودکتری چراحصبه به ماتحت عمه ات زده؟

تودرآن به اصطلاح وبلاگت موفق شده ای پشت سرهم دوتا مطلب درخوراهمیت بنویسی که حالا به خودت اجازه داده ای به دفاع ازعورتی برخیزی که بامردان ریش میبردوبا زنان گیس؟

هی یارو!

عبورشترازسوراخ سوزن امکان پذیرترازدرک وپذیرش حقیقت بوسیله‌ی نادانی چون توست

حسین درکامنتی پرسیده پس چراوقتی آنهمه دروبلاگ محمودبه من توهین میشدمحمودبه دفاع ازمن برنخاست؟جوابش ساده است حسین جان:

آنجا هم این مفلوک بدبخت بی جربزه درپی مشتری برای بساط کسادش بودغلطی کرده بودونمیتوانست ازخودش دفاع کند.آن بارهم کامنت تو(حسین)سبب شدته کشیدگی ذوق حتی گزارش نویسی برای مطبوعات زرددرپیتی راجبران کند.

ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد