فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

فیــــــــروزه

فیروزه را چو می نگری چشم را جلاست

برای فردامیگوید:

 

برای فردا میگوید:

دلم هوای شراب می کند،بریزبرایم به یادآن شبی که دیشب بودوتوبودی وآن پیاله‌ی نوشین ومن که هنوز هستم وشبی دیگروپیاله ای دیگرکه خالی مانده است مثل دلم مثل دستم.دلم هوای شراب می کندودلم می میرد برای وقتی که می گفتی"سلامتی"دلم می سوزدبرای خودم که نیستی تادوباره برایم شراب بریزی.بریزبرایم ازآن خوش تلخ مردافکن کهنه‌ی هفتصدساله که چوب تکفیرمی خوردهزاروچهارصدسال است.شبی غروبی هروقت خوشی که باشدبیا تادلخوشی های کودکیمان را جرعه جرعه بنوشیم.دلم هوای شراب میکند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد